عذاب می کشی

عذاب می کشی...مثل اینکه در آسمان جای تو نبود...

عذاب می کشی...و دوباره شب رویایت را می زداید

عذاب می کشی...و نمی توانی جایت را پیدا کنی

اگر ما با همدیگر نیستیم، توقف خواهم کرد، بر خواهم گشت

روی پرتگاه جدایی ایستاده ام

دستانت را به یاد میاورم

بدون تو خیلی سردم است

و اشک هایم مثل باران سقوط می کنند

تو باید گرانبها ترین چیز در دنیا باشی

فرار نکن، از من فرار نکن!

عذاب می کشی...روزت متلاشی و تکه تکه می شود.

عذاب می کشی...خوشحالیت را می بازی

عذاب می کشی...و نمی دانی چطور می گذرد.

اگر معنای زندگی را از دست داده ای، توقف خواهم کرد، بر خواهم گشت

روی پرتگاه جدایی ایستاده ام

دستانت را به یاد میاورم

بدون تو خیلی سردم است

و اشک هایم مثل باران سقوط می کنند

تو باید گرانبها ترین چیز در دنیا باشی

فرار نکن، از من فرار نکن!

روی پرتگاه جدایی ایستاده ام

دستانت را به یاد میاورم

بدون تو خیلی سردم است

تو باید گرانبها ترین چیز در دنیا باشی

فرار نکن، از من فرار نکن!

عذاب می کشی، صدای غرش تندر کمکی نمی کند.

عذاب می کشی و ابرها نمی توانند همه چیز را به تو باز گردانند

همه چیز در دستان توست، این را می دانی، اما در یک ثانیه توانستی از دستش بدهی

روی پرتگاه جدایی ایستاده ام

دستانت را به یاد میاورم

بدون تو خیلی سردم است

تو باید گرانبها ترین چیز در دنیا باشی

فرار نکن، از من فرار نکن!