(ساکنان قدیمی عشق)

ما حلقه های ازدواج را دستمان کرده ایم

دو سرنوشت یکی شده اند

ابر های عروسی

شناور شدند بالای سرهای ما،

و خورشید لبخند می زند

در این روز مقدس

اما از چه کسی باید بپرسیم

و نظر چه کسی را باید قبول کنیم

تا دریابیم چگونه احساسات خویش را نگاه داریم

تا سن کهنسالی

تا که  عشق ما نابود  نشود

و شادی ما فانی نشود؟

آیا کسی از شما جواب درست را می داند

ساکنان قدیمی عشق،

لطفا به ما بگویید:

چگونه از این عشق محافظت کردید؟

چگونه سالیان سال احساسات خود را نگه داشتید؟

من قسم میخورم ک همه ی این ها بین خودمان بماند!


زندگی صفحه ی جدیدی را برای ما بازمی کند

فقط خداوند می داند ک پس از آن چه خواهد شد...

روز ها یکی پس از دیگری پرواز می کنند

مانند پرنده های martin

ما باید عشق و شادی خود را نگه داریم

و اجازه ندهیم که سرد شوند

ما باید از عشقمان مراقبت کنیم،

هر چقدر هم که سخت باشد،

اما دلسوزی،مراقبت،

عشق ورزی و مهربانی...

بیا تا به کافی شاپ زنگ بزنیم

و یک میز رزرو کنیم

با سالگرد طلایی ازدواجمان

ساکنان قدیمی عشق

لطفا به ما بگویید:

چگونه از این عشق محافظت کردید؟

چگونه سالیان سال احساسات خود را نگه داشتید؟

من قسم میخورم ک همه ی این ها بین خودمان بماند!


ترجمه دوست خوب Mathematics که خیلی به وبلاگ لطف دارند...ازشون ممنونیم