شب میشود،

صداها خاموش میشوند

و پرنده ها در مه نیمه شب خوابیده اند.

اما این زمان یک شکنجه شیرین است - مطمئن هستم که به او فکر میکنم...

و دوباره، غرش آن تفکرات شیرین،

و دوباره، نمی توانم چشمانم را ببندم

ماه، مثل یک توپ در هوای دور معلقه،

و پر از شگفتی برای ماست


بی خوابی من داره شدید میشه،

تمام خیال هایم را بگیر - من از خواب محرومم...

به تو التماس میکنم،

از این درد نجاتم بده،

و در رویاهایم (خوابهایم)  پیشم بیا عشق من!

بی خوابی من داره شدید میشه،

تمام خیال هایم را بگیر - من از خواب محرومم...

به تو التماس میکنم،

از این درد نجاتم بده،

و در رویاهایم (خوابهایم)  پیشم بیا عشق من!


نفس هایم در سکوت یخ زده،

و قلبم به سختی می تپد.

وقتی اولین بار همدیگر را ملاقات کردیم به یاد میاورم،

اما زمان گذشته است،مثل یک وزش باد.

برگها روی شاخه ها یخ زده اند،

حالا درختان افرا در آتش میسوزند

در قلبم آتشی جرقه میزند،

عشقم روز به روز قویتر میشه


بی خوابی من داره شدید میشه،

تمام خیال هایم را بگیر - من از خواب محرومم...

به تو التماس میکنم،

از این درد نجاتم بده،

و در رویاهایم (خوابهایم)  پیشم بیا عشق من!


بی خوابی من داره شدید میشه،

تمام خیال هایم را بگیر - من از خواب محرومم...

به تو التماس میکنم،

از این درد نجاتم بده،

و در رویاهایم (خوابهایم)  پیشم بیا عشق من!


بی خوابی من داره شدید میشه،

تمام خیال هایم را بگیر - من از خواب محرومم...

به تو التماس میکنم،

از این درد نجاتم بده،

و در رویاهایم (خوابهایم)  پیشم بیا عشق من!