آوای درنا


من چشم هایت را مدت مدیدی ست که دیده ام

ما درباره عشق مدتهاست که

بهم چیزی نگفته ایم

اما در یک شب بارانی

من عشق را فریاد خواهم زد

و تو با صدای خش خش ریزش برگ ها پاسخ می دهی

 

من همچون آوای درنا می گویم

من عاشقت هستم

و با باد مخالف پاسخ خواهم داد:

من عاشقت هستم

 

من حرفهای زیادی دارم

همچون گل های فراوان در بهار

تنها برخی کلمات قادر به بیان کردن هم نیستند

از دو جسم آسمانی

برای کسی که از همه بیشتر دوست دارم

تنها ماه رو می شه با تو مقایسه کرد

 

با هر آوای درنا می گریم و می گویم

من عاشقت هستم

در پاسخ باد مخالف گویی جواب می گیرم

من هم عاشقت هستم

 

بگذار باد بوزد و باران ببارد و بگرید

که دسته پرنده ها دور می شوند

بذار درباره عشق برای هم بگوییم

 

و در پاسخ باد مخالف بشنویم

من عاشقت هستم...